وبلاگ :
سكوت بامداد
يادداشت :
يادي از يك خاطره
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سامان
سلام به آقا مرتضي عزيز اهل دل خوش حالم از اينكه با وبلاگ قشنگت رو آشناشدم ودر ضمن ممنون از اينكه به كلبه من سرزدي خوش حالم كردي بازم بهت سرميزنم
+
نازنين
به اين انديشيدم كه من چه دارم...
روحش شاد... يادش گرامي.
باراني باشي.
+
بابك
باز ما رو بردي به شيخ زاهد. ناخودآگاه دلم پر كشيد. چه غروبايي داشتيم اونجا. باهم يا تنها. تو هم تنها مي رفتي اونجا نه؟ اما تنهايي ما با هم فرق داشت. سيگارهاي اونجا يه چيز ديگه بود. اصلا مگه ميشد رفت پيش بيزن سيگار نكشيد؟ دلم براش تنگ شده. هميشه يه راهي مي ذاشت جلوي پام. هميشه عاشقم مي كرد. آره بعضي وقتهاي عشق هم چيز خوبي است. افسوس........