تازه (( کافه پیانو )) ی فرهاد جعفری رو تمام کردم ؛ پیشنهاد می کنم بخونیدش اولین کار این نویسنده که به چاپ ششم رسیده .
کتاب داستان شاید به نوعی که خود نویسنده گفته به واقعیت زندگی نویسنده شبیه هست ؛ داستان حول اتفاقات کافه و زندگی شخصی کافه دار می گذرد تقریباً همه ی آدمهای داستان واقعی اند و اتفاقات به نوعی اتفاق افتاده اند .
داستان در کنار روایت و جاری بودنش گاهی به زمان ، رخداد و حوادث دیگر شاخه می دهد که در نوع خودش بعضاً جالب از آب درآمده اند .
راوی داستان بی پرده و رک حرف می زند و خوب می داند چه جور داستانش را در صورت نیاز سانسور کند و البته از گفتنش هم هیچ ابایی ندارد .
شاید نوع جدایی مردِ کافه دار با همسرش اتفاقِ نادری باشد که در حین جدا شدن و عدم تفاهم و به قطعیت رسیدن جدایی باز در بسیاری از موارد در کنار هم هستند و در بعضی از لحظات تعاریف و تمجید های لذت بخش به دل می نشیند هرچند در بعضی جاها کمی توی ذوق می زند .
رابطه با (( گل گیسو )) با پدر بسیار شیرین است و شاید به نوعی نگاه تطهیر گونه ی به خود می گیرد ؛ دیالوگ های جالب و با قصد نویسنده حضور (( گل گیسو )) را دلچسب کرده و به داستان لطمه وارد نمی کند. حضور (( گل گیسو )) را می شود آرام کننده و تسلی بخش دانست (( حس کردم دلم لک زده است که بعد مدت ها بروم به خانه. بخزم زیر لحاف گل گیسو. دستم را اززیر گردن نرم و نازکش طوری رد کنم که مبادا بیدار بشود )) نویسنده نگاه زیبایی شناسانه ی خود به زن را در قالب (( گل گیسو )) خوب ادا می کند .
حضور (( صفورا )) که گویا مشغول از راه به در کردن نقش اول داستان را دارد که در کنارش بتوان حرفهایی را زد ؛ حضورش و رفتار مرد کافه دار با او کمی غیر قابل باور به نظر می رسد. البته شاید به قول نویسنده به خاطر (( جامعه بسیار اخلاقی )) ما خیلی از چیزها را نگفته باشد .
توی داستان پر است از حرفهای خوب و نغز و پرکنایه که خود نویسنده به جمله ی طلایی هرداستان اشاره می کند و جمله ی طلایی داستانش را روراست کف دست خواننده می گذارد (( ... .. . خوب نیست آدم با عروسکش جوری رفتار کنه که انگار فقط عروسکه ... آن قدر ساده نباش و با خودت فکر نکن عروسکا چون عروسکن ؛ دل ندارن و نمی تونن نفرینت کنن .. از قضا آهِ شون خیلی ام می گیره )) .
حرف بسیار زیاد است ولی خلاصه فکر کنم ؛ بهتر باشد ؛ راستی توی داستان کافه چی حرف قشنگی درباره ی فرهاد می زد : (( چه کسی می تواند فکر و سقف را آن طوری ادا کند که او می کرد ؟ و فکر این که چرا کسی بهش فرصت نداد باز هم به مان یاد بدهد که کلمه ها ، اصل تلفظشان چیست ؟ )) و کلی گریه کرد شما گریه تون نگرفته ؟؟