دوباره سلام
سپاس از دوستان مداوم . از اینکه گاه به گاه سری می زنید سپاسگزارم . باورتان نمی شود سربازی رفته ام ؟؟ یعنی اینقدر پیر شده ام که تصور اش از ذهن دور است ؟؟
به هر حال من در دانشکده ناوبری دانشگاه علوم دریایی امام خمینی نوشهر مدرسم و باید زمانی به اجبار در خدمت دوستان اینجا باشم . چه مهربان . چه نامهربان .
داستان و ماجرا همان است که تعریف کردم . ولی برای اطلاع کمی برایتان از یک ساختمان جالب حرف می زنم و بعد شعر تازه . یکی از ابنیه بسیار جالب برای من و دوستان من
کاخ شاه است که در اینجا ساخته شده . البته تقریبا در بیشتر شهرهای ساحلی ما چنین چیزی طبیعی است ، اما ،.... ولی حیف از گچ بری های بی امان و زیبای این ساختمان
که در مسیر نابودی گام بر می دارد . اینکه آن آقا چه کرد و نکرد . بد و خوب بماند برای تاریخ نویسان و سیاسیون . من از داشته های تاریخی حرف می زنم . فکر کنید
چهل ستون ساختمان ثبت احوال بشود . برای من پر از تاسف است این تاریخ پر رنج را به تازیانه ی تاراج و تخریب از بین می بریم . این کاخ روزی عمری به سال ها پیدا می کند و مایه عبرت
آیندگان آن وقت چه داریم بگوییم ؟؟ نمی دانم ولی جای همه دوستان خالی که ببینند چه هنری داریم . و چقدر بزرگ می بینیم و هنرمان در اوج نهایت است و بس .