سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  بازدید امروز: 8  بازدید دیروز: 2   کل بازدیدها: 72329
 
سکوت بامداد
 
دیدار
نویسنده: مرتضی حیدرزاده(یادداشت ثابت - دوشنبه 91/6/14 ساعت 2:46 عصر)

دوباره باران های بی کینه آمدند . باران که می آید یعنی نشستن جایز نیست.

باید رفت ، اتفاق ناگهان می افتد .

دوستی را گم کرده ام . انگار راه های رسیدن را مسدود کرده اند . چه رسد به

راه های با هم بودن را .

امسال نزدیک 280 دانشجو دارم . مهربانی پیام داده بود نسبت به دوستان 

دانشجو کمی با اغماض حرف زده ام .به دیده منت . صبر ، کار این روزهای

من و بسیاری دیگر است .

می خواهم حرف دل بزنم .راست اش دلم جایی گیر کرده است . البته !

نه گلویم . داستان این دو تعریف بسیار متفاوت است . اما طبق روایت

همیشه ، فاصله بسیار ، دیدار هیچ ، تنها دلخوش به نسیم تا شاید بوی

جوی مولیان به مشام برسد .

گاهی فکر می کنم ، حتی دعا برای دیدن هم بسیار صبر و طی طریق می خواهد

چه رسد به استکان چایی مشترک .



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
برای کسی
این روزها .. ..
محرم
نیامدی
باران
باران بهانه نمی خواهد
حرف
بهار آمد بهار من نیامد
نوبرانه برای پاییز
خواب
غروب
دلتنگی
زمستان
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| پیوندهای روانه ||
معماری [26]
فواد [18]
فرهنگ گیلان [10]
رضا نیکوکار [15]
شیون فومنی [103]
گل آقا [45]
فرهاد مهراد [57]
آنات [12]
فروغ فرخزاد [54]
احمد شاملو [71]
صادق هدایت [48]
موسیقی و شعر [167]
فریدون فروغی [59]
سهراب سپهری [28]
سید علی صالحی [37]
[آرشیو(16)]


|| فهرست موضوعی یادداشت ها ||
روزهای من ، دروغ .
|| مطالب بایگانی شده ||
آرشیو

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
سکوت بامداد
مرتضی حیدرزاده

|| لوگوی وبلاگ من ||
سکوت بامداد

|| لینک دوستان من ||
سایت تخصصی شعر کوتاه

|| اوقات شرعی ||


|| آهنگ وبلاگ من ||