راستش را بخواهید ، گلویم بدجور پیش اش گیر کرده . بالا بیاید خوب است . روی همه ی دنیا خوب است .
می دانید ، خون و شلاق و موی سپید و کودکان بی حساب تنها و ترس زده را بی خیال شوید .
می شود مگر حسین نداند سرش را می برند . نمی داند ؟ دست های برادر باران ها را شرمسار می کند .
می داند .
داستان کجاست و کسی نمی بینید . ظلم که برخاست . بلند شوید . تنها ، حتی تنها . کوهی از دشمن اگر بود
بلند شوید . حتی .. .. با 72 نفر . تنها .
گلویم پیش ات کرده ... گلویم تیغ می خواهد . اگر یکی باشم . باید بلند شوم . روزگار که گذشت . می شود .
باور کنید می شود .
72 . 72 . 72 . سال ها بگذرد می شود . 73 .. 74 .. 75
جسین گلویم می سوزد . کسی خلاص کند مرا از ترس ، تنهایی ، سکوت ، شب .تیغ می خواهم تنها.