سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  بازدید امروز: 1  بازدید دیروز: 4   کل بازدیدها: 71418
 
سکوت بامداد
 
فرمان
نویسنده: مرتضی حیدرزاده(دوشنبه 85/7/17 ساعت 11:54 صبح)

سینه کش جاده را زوزه می کشد و میان صدای باد صدای ناله اتوبوس گم می شود . بیابان است و بیابان و جنگل ؛ بوته زاری خشک که باران را آرزو می کند . صدایی از هیچ کس در نمی آید امید بردستان راننده دوخته شده تا شاید مقصد رانوید دهد فاصله میان بالا و پایین پاهای راننده کم و زیاد می شد . من جنگل را نگاه می کنم بیابان چنبره زده بر خار . انگار پیچ در پیچ که می شود جاده بیابان را می بلعد . کسی فکر نمی کند راه را نزدیک کند ؟؟ نه  کسی برای لحظه ای زحمت نخواهد کشد مگر نه آنکه گردن میان دندان های تیز راهی جز مرگ اندیشه نمی کند ؟ اتوبوس جاده را آنطور که می خواهد می بلعد . به خواست دست ها ؛ پاها و آنچه فکر می کند ما را برای استراحت در کنار کافه بین راه متوفق می کند . فکر می کنم موظف باشم پیاده شوم از سخاوت چشم های راننده لبریز شوم و سراپا فرمان حرکت را در انتظار باشم . !!



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
برای کسی
این روزها .. ..
محرم
نیامدی
باران
باران بهانه نمی خواهد
حرف
بهار آمد بهار من نیامد
نوبرانه برای پاییز
خواب
غروب
دلتنگی
زمستان
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| پیوندهای روانه ||
معماری [26]
فواد [18]
فرهنگ گیلان [10]
رضا نیکوکار [15]
شیون فومنی [103]
گل آقا [45]
فرهاد مهراد [57]
آنات [12]
فروغ فرخزاد [54]
احمد شاملو [71]
صادق هدایت [48]
موسیقی و شعر [167]
فریدون فروغی [59]
سهراب سپهری [28]
سید علی صالحی [37]
[آرشیو(16)]


|| فهرست موضوعی یادداشت ها ||
روزهای من ، دروغ .
|| مطالب بایگانی شده ||
آرشیو

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
سکوت بامداد
مرتضی حیدرزاده

|| لوگوی وبلاگ من ||
سکوت بامداد

|| لینک دوستان من ||
سایت تخصصی شعر کوتاه

|| اوقات شرعی ||


|| آهنگ وبلاگ من ||